کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

برای آینده

  زی پسری از پدربزرگش که در حال نوشتن بود پرسید: پدربزرگ درباره ی چه می نویسی؟ پدربزرگ گفت: درباره ی تو پسرم.اما این مداد از چیزی که با ان می نویسم مهم تر است. می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی. پسر با تعجب به مداد نگاه کرد و گفت: اما این مداد مانند مدادهای دیگری است که قبلم دیده ام. پدربزرگ گفت: بستگی دارد که چه طور به ان نگاه کنی. در این مداد پنج خصوصیت وجود دارد که اگر بتوانی این خصوصیات را داشته ب...
31 فروردين 1390

بدون عنوان

 فکرشو بکن چه بانمکند اما تو خوشگل خانوم ازاینا میترسی اینو گذاشتم تا اونایی که میان بازدید شادبشن وحتما نظر بدن  ...
31 فروردين 1390

خدایا

 خدایا توراصدشکروصدسپاس که تورادارم وجزتوکسی ندارم ازاینکه تورادرلحظه لحظه های زندگیم احساس میکنم سپاس  مسرورم از اینکه حضوردر جمع دیگران باعث آرامش وشادی ام میشود شادم ازاینکه دلم از کینه خالی واز مهر به دیگران افزون است خوشحالم ازاینکه دوستانی دارم که به موفقیت وآرامش من کمک میکنند خدایا میدانم همه جا فقط تویی که پشتیبان ما هستی آینده همه فرزندان این اب وخاک را خودت به نحو احسن رقم بزن آمین ...
29 فروردين 1390

فرهنگ لغات کیمیا

 کیمیاجونم عزیز من      تودر حرف زدنهات جه بانمک کلمات را ادا میکنی   که برای ما خیلی جالبه به پلیس میگی پویس   کتاب  دوتاب      بارون بادی     آدامس آباس     کالباس کاباس     اسم باباامید آمید خوردنی  َب به     مدرسه  مََدَس َ   عمو  آمو        دفتر   دَدَر         خودکار   گوگو         قرآن   آلَ ل َ +        پول    تول      آسانسور     آسانسُ       مدادرنگی    میایی   &...
26 فروردين 1390

زندگی

زندگی دوختن شادیهابه تک تک سلولهاست وبه تن کردن پیراهن گلدار امید وبرون امدن ازخانه باصدشوق وشور که تو چون مخلوق خدایی بایدبهر هر تکه نان کوششی وهمتی   ولی بااحتیاط وبه دوراز هرگونه جنجال وهیاهو  آهسته برو وآهسته بیا وخودت را دردستمالی از اقاقی بپیچان که حتی عطر وجودت راشاخه های اقاقی حس نکنند چشم ناپاک زیاداست وتو بایدبتوانی خودت رادراجتماع باصلابت نشان دهی وکار کنی من باتو سخن میگویم گوش کن  زندگی درنظرم گلزاریست وتوباقامت چون نیلوفر شاخه ی پرگل این گلزاری من در اندام تو یک خرمن گل می بینم  کل گیسو گل لبخند        من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم  گل تقوا   گل عفت   گل صد &n...
26 فروردين 1390

دفترخاطرات

  اینجا دفتری از خاطرات من باتوست وقتی ادلتنگت میشم میام وچندخطی مینویسم ومیرم  اما وقتی خیلی دلم برات تنگ میشه ماهو نگاه میکنم امروذ وقتی تو مدرسه جشن تکلیف بچه هارو برگزار میکردیم به فکر جشن آغاز سال تحصیلی تو بوذم وتندوتند نقشه داشتم وبرنامه ریزی میکردم  کی بشه تو بری مدرسه وباسواد بشی وبیای خودت بنویسی خدا کریمه زود بزرگ میشی انشاالله پیش دبستانی ابتدایی دبیرستان دانشگاه و.......................عمر زود میگذره مهم اینه که تو چی برداشت کرده باشی وبه کجا ره برده باشی   امیدم اینه که برای خودت کسی بشی وبطور واقعی برای آسایش ورفاه زندگی خودت کوشاباش وبه درد دیگران هم بخور ...
24 فروردين 1390

نامه ای به تو

  سلام عزیز دلم امیذوارم حالت خوب باشد منهم خوبم وملالی نیست جز دوری تو که آنهم امیدوارم به زودی زود دیدارها تازه شود  ای نامه که میروی به سویش      از جانب من ببوس رویش خوب دلم خواست مثل قدیم قدیما نامه بنویسم خوب چه میکنی امروز بعداز چند روز کاری گفتم تا آجی از کربلا میاد ومنم سرگرم مهمونی میشم یه حال واحوالی بپرسم قربون اون اداواطوارات که برای عمه عسل خوب داری ناز میکنی  خودتم دلت تنگ شده که به هربهانه ای  به من زنگ میزنی   صداقشنگ من آجی بیاذ ببینم بر کیمیاعسل چی آورده؟ به یادت روزنامه ای برداشتم وگفتم چشمم به اولین مطلبی که افتاد برات بنویسم  امروز روز شادی وامسال سال گل   &...
20 فروردين 1390

تو چون صدفی

  گل من کیمیای عمه عسل تو چون صدفی پاکی وزلال صاف ویکرنگی تودرآسمانها صیقل یافتی وبه ذمین آمدی سرشت پاک تو  ستودنیست همینطور بمان دردنیا با آدمهای بدنهاد ودغل دو ست نشو خودت راباگل مقایسه کن ببین برای طراوت بخشیدن به دیگران چگونه رندانه همه را حذب خودش میکند ودرعین حال  نمیگذارد کسی به او آسیبی برساند تو هم در احتماع باید همینطور باشیاینهاراوقتی بزرگ شدی خواهی فهمید انشاالله درسی باشد برای آینده ات  ویادی هم از من به نیکی خواهی کرد ...
13 فروردين 1390